جهت دانلود مقاله کلیک نمایید.

 

محمود ابطحی دانش آموخته اقتصاد از دانشگاه تهران در سال 1350 خورشیدی است. رفسنجانی است وبهمین دلیل به زادگاه خود و مسائل آن علاقمند بوده و از دوره دانشجویی اطلاعاتی در مورد پسته جمع آوری کرده است. حاصل کار او تالیف دو کتاب است، او تاریخ اقتصادی رفسنجان را در سال 1372 و اقتصاد پسته را در سال 1385 منتشر کرده است. حدود 15 سال در تعاونی تولیدکنندگان پسته رفسنجان که زمانی بزرگترین شرکت پسته ایران بود مسئولیت مالی داشت و هم اکنون به کار خرید و فروش پسته در داخل وخارج از کشور مشغول است و ضمناً عضو هیئت مدیره انجمن پسته ایران نیز هستند. او در سالهای 87 و 88 بعنوان صادرکننده نمونه استانی انتخاب گردید.

در ادامه بحثی که تحت عنوان «گذشته چراغ راه آینده» با آقای مهدی آگاه در ویژه نامه شماره 65 داشتیم با ایشان به گفتگو نشسته ایم. آقای ابطحی سخنان خود را توضیح بیشتر مطالبی می دانند که در آن مصاحبه ارائه شده بود.
امید است سلسله مباحث و گفتگوهای انجمن با صاحبنظران پسته کشور به نقد تاریخ پر فراز و نشیب تولید و تجارت پسته کشور کمک نماید. بر این اساس انجمن از مشارکت همه فعالان در این مباحثات استقبال می نماید.

حمید فیضی دبیرانجمن پسته ایران

 

  گفته می شود تولید پسته در ایران وقتی افزایش یافت که مردم فهمیدند برای پسته بازار وجود دارد، به نظر شما آیا اول تولید افزایش یافت و به دنبال آن بازار به وجود آمد یا این رابطه برعکس بوده است؟
پسته یک محصول کشاورزی است و تولید ومصرف آن قدمت بسیار زیادی دارد. قطعاً می توان گفت پسته از زمانهای بسیار دور در ایران مصرف می شده است و لااقل از 500 سال گذشته به این طرف کمابیش صادر هم می شده است. اما از قرن نوزدهم به دنبال صنعتی شدن اروپا، تجارت جهانی به وضع جدیدی مطرح شد. اروپایی ها در جستجوی بازار برای کالاهایی بودند که بصورت انبوه تولید می شد. از آن زمان بود که تجارت جهانی توسعه اساسی یافت و آن دسته از محصولات ایران که قابلیت داشتند به طور جدی وارد بازار جهانی شدند.
پسته جزء محصولاتی بود که این قابلیت را داشت. بهمین خاطر از آن به بعد تولید آن بطور عمده نه برای مصرف تولیدکننده بلکه برای عرضه در بازار مطرح شد و در فاصله زمانی نسبتا کوتاهی رفسنجان مرکز تولید پسته ایران شد. من نمی خواهم وارد جزئیات تاریخی بشوم اگر علاقمند باشید جزئیات را بدانید می توانید به نوشته های من مراجعه بفرمائید، من این حرف ها را مفصل و مستند نوشته ام .
 چرا رفسنجان مرکز پسته ایران شد ؟
می دانیم رفسنجان، در میان مناطق قدیمی پسته ایران مثل دامغان، قزوین و... در تولید پسته سابقه کمتری دارد. تقریبا تا اواخر قرن نوزدهم در رفسنجان بیشتر پنبه کشت می شده وتجارت آن بسیار رونق داشته است. در آن دوران ما شاهد وجود تجار بزرگی مثل حاج آقا علی زعیم الله در رفسنجان هستیم. اشخاصی مثل ایشان نه تنها در رفسنجان بلکه در سطح ملی در شمار تجار بزرگ بودند، هنوز هم در رفسنجان شما می توانید آثار به یادگار مانده از آنها را مشاهده بفرمائید. در منابع تاریخی معتبری این مطالب آورده شده است.
 من اگر بخواهم همه آنها را شرح بدهم قصه طولانی می شود. همین قدر بگویم که در آن دوره به قول قدما قیمت املاک رفسنجان یک به ده افزایش یافت، برزگران این بلوک (رفسنجان) اغلب حاجی شدند و ...  به ویژه رفسنجانی ها در زمان جنگهای داخلی آمریکا (1865-1860 میلادی) سود سرشاری از راه تجارت و تولید پنبه بدست آوردند.
در آن زمان نساجی صنعت مهمی بود، آمریکا منبع تامین ماده اولیه کارخانجات نساجی بود اما در طول چند سال جنگهای داخلی، تولید پنبه در آمریکا متوقف شد. در نتیجه قیمت پنبه حدود ده برابر افزایش یافت و سرمایه زیادی در مناطق پنبه خیز از جمله رفسنجان تمرکز یافت.
بعد از اینکه جنگهای داخلی آمریکا تمام شد پنبه دیگر رونق سابق را نداشت. اما حالا دیگر تجارت خارجی به حدی توسعه یافته بود که کالای صادراتی مثل پسته امکان یافته بود که به بازارهای جهانی راه یابد. می دانیم پسته کاری نیاز به سرمایه اولیه کافی دارد و این جزئی از طبیعت پسته است. همانطور که عرض شد در رفسنجان سرمایه اولیه کافی وجود داشت.
اگر بخواهم خلاصه بگویم، وجود سرمایه اولیه کافی، زمین مناسب برای کاشت پسته و نامناسب برای کاشت سایر محصولات و رونق تجارت خارجی روی هم رفته باعث شدند رفسنجان مرکز تولید پسته ایران بشود.
 بنابراین آیا می شود این طور گفت که افزایش سطح زیرکشت به دنبال افزایش تقاضا صورت گرفته است ؟
چون از هنگامی که شخصی تصمیم بگیرد پسته کاری بکند تا زمانیکه به محصول برسد چند سال طول می کشد، تاثیر تقاضا بر عرضه پسته (یعنی بر تولید) مثل سایر محصولات کشاورزی نیست. اما به هرحال پسته به دلایلی مثل طعم عالی و بی نظیر آن، قابلیت نگهداری طولانی، زیبایی خود محصول و راحتی مصرف آن و ارزش غذایی بالا و ... هیچ وقت با مشکل کمبود تقاضا مواجه نشده است. در نتیجه در طی سالیان گذشته عرضه وتقاضا در کنار هم افزایش یافته اند. اما در چند نوبت افزایش سطح زیر کشت پسته از روال عادی خود خارج شده وافزایش زیادی یافته است.
 بنابراین ما در ارتباط با افزایش سطح زیر کشت با نقاط عطفی روبرو هستیم؟
بله. دقیقاً همین طور است که شما می فرمائید. ما در دو مقطع با نقطه عطف روبرو هستیم. یکی در اواخر دهه سی و اوایل دهه چهل و دیگری در دوران انقلاب.
درمقطع اول به دو دلیل ناگهان سطح زیر کشت افزایش یافت. اولاً چون باغات به موجب قانون اصلاحات ارضی شامل تقسیم نمی شدند، اراضی زیادی تبدیل به باغ شدند تا تقسیم نشوند. ثانیا بهره برداری از آبهای زیرزمینی توسط موتورهای آبکشی رواج یافت. تا قبل از آن آبهای زیر زمینی از طریق قنات ها استخراج می شدند. با این روش به سرعت و با هزینه کم، آب بدست آمد و اراضی زیادی زیر کشت پسته رفت. بطوریکه در اوایل دهه پنجاه تعداد واحدهای بهره برداری به حد اشباع رسید و منطقه ممنوعه شد. این وضع ادامه داشت تا اینکه در آستانه انقلاب و چند سال بعد از آن که ادارات ذیربط از کارکرد خود بازمانده بودند، دوباره تعداد زیادی واحد کشاورزی ایجاد شد و ناگهان سطح زیر کشت افزایش فوق العاده یافت.
 در آن سالها پسته به چه مقاصدی صادر می شد؟
به استناد آنچه مرحوم جمال زاده در گنج شایگان می گویند، در اوایل قرن میلادی گذشته اگر خشکبار ایران را پنج قسمت بکنیم؛ چهار قسمت آن به روسیه و یک قسمت آن به هندوستان صادر می شده است. به عبارتی قسمت عمده خشکبار به روسیه صادر می شده است.
بعد از انقلاب 1917 بلشویکی در روسیه، معلوم است که روسیه دیگر نمی توانسته خریدار پسته ایران باشد. بنابراین از همان سالها پسته ایران به دنبال بازار جدید بود. این بازار می توانست آمریکا باشد وهمین طور هم شد.
اینجا لازم است چند نکته را عرض بکنم. یکی اینکه شواهدی وجود دارد که در آن سالها مقداری از پسته ایران به کشورهای عربی (به مرکزیت بیروت) صادر می شده است. نکته دیگر اینکه پسته بیشتر از مرکز (تهران) صادر می شده است تا مناطق پسته خیز. تا آنجا که می دانیم در اوایل سال های 1300 از مناطق پسته خیز بطور مستقیم دونفر پسته صادر می کرده اند. یکی مرحوم غلامرضا آگاه که خود تولید کننده و صادرکننده و ساکن منطقه پسته خیز هم
بوده اند و دیگری شخصی ارمنی بنام آقای دکتر "دیکران  آغاجانیان"  که به رفسنجان می آمد و از آنجا بیشتر برای شرکت اطمینان بطور مستقیم پسته به آمریکا صادر می کرد. نکته آخر اینکه صادرات پسته حجم چندانی هم نداشته است. براساس آمار موجود در آن سالها حدود 500 تن پسته در سال صادر می شده است. این وضعیت کمابیش تا زمان انقلاب ادامه پیدا کرد و هر چه تولید افزایش یافت بازار آمریکا به راحتی آن را جذب کرد.
پس از انقلاب وضعیت تغییر یافت. پسته ایران راهی بازار اروپا شد. چگونگی آن را جناب آقای آگاه توضیح کافی وروشن داده اند. نکته ای که من می توانم اضافه کنم این است که شرح بیشتری بدهم راجع به اینکه پسته از ایران در چه شرایطی و به چه صورتی صادر می شد و اینکه تعاونی چه نقشی داشته است.
 بعد از انقلاب چه تغییراتی در صادرات پسته اتفاق افتاد ؟
بعد از انقلاب اغلب صادرکنندگان قدیمی یا نبودند یا اینکه در شرایطی نبودند که پسته صادر کنند. تب خودکفایی همه را فرا گرفته بود و اصولاً صادرات را کار شایسته ای نمی دانستند. مسئولین نگران بودند که از راه صادرات خروج سرمایه صورت بگیرد. پیش از انقلاب چند شرکت وجود داشتند که پسته صادر می کردند. شرکت صادرات پسته ایران، شرکت تعاونی، شرکت پارس و... از میان اینها یک شرکت، تعاونی و بقیه خصوصی بودند. در شرایطی که شرکت های خصوصی از کار مانده بودند، این شرکت تعاونی بود که سهامداران آن تعداد زیادی ازمردم بودند و مدیران آن می توانستند علاوه برمقبولیت عام مورد قبول مسئولین مملکتی هم باشند. بنابراین کاملاً طبیعی بود که این شرکت فعال مایشاء پسته ایران بشود و همینطور هم شد.
در آن زمان دولت برای جلوگیری از خروج ارز مقررات سختی وضع کرد. این مقررات تا سالها ادامه داشت و مرتباً تغییر یافت. شرح آن بسیار مفصل و خود مطلبی جداگانه است. اما هرچه که بود در آن شرایط و با آن مقررات فقط شرکتی مثل تعاونی می توانست فعال باشد که کار آن، هم مورد تائید مسئولین مملکتی باشد و هم، مردم به آن اعتماد داشته باشند.
 در آن سالها قیمت پسته در بازار داخلی هم رشد قابل توجهی یافت. چطور این اتفاق افتاد؟
در آن سالها تعاونی قیمت پسته را تعیین می کرد. سوال این بود که پسته را باید با چه قیمتی خرید. در سال اول قیمتی که تعاونی برای پسته تعیین کرد، مورد قبول اتحادیه خشکبار نبود، آنها قیمت را زیاد می دانستند.
قیمتی که تعاونی در سالهای اول می گذاشت همیشه از قیمت بازار روز بالاتر بود. تعاونی اصلا بحثش این نبود که پسته دربازار جهانی به چه قیمتی فروش می رود. می گفتند تولید پایین تر از این قیمت صرف ندارد. دیگران می گفتند که با این قیمت هایی که شما گذاشته اید نمی توانید پسته ها را بفروشید. مدیران تعاونی ایستادگی کردند و گفتند نه. همین است که ما می گوییم. در سال های اولیه پس از انقلاب پسته چندانی هم صادر نمی کردند. وامهای کلان می گرفتند و پسته را انبار می کردند اما نمی توانستند صادر کنند. عملا صادرات پسته از سال 65 به بعد شروع شد. اگر تعاونی خدمتی به پسته کرده باشد که به نظر من کرد و باعث شد که پسته نابود نشود، همین جا بود. تعاونی با نفوذی که داشت نگذاشت قیمت پسته پایین برود.
ممکن است شما بگویید زیاده روی کردند و باعث شدند قیمت بیش از حد بالا رود و سطح زیر کشت افزایش یابد. این بحثی جدی است. اما در بازار آن روز عرضه و تقاضا مطرح نبود. در آن بازار، مسایل همه سیاسی بودند.
 بهتر نیست بگوییم توسعه بی رویه؟ آیا فکر نمی کنید این توسعه بی رویه منجر به هجوم کشاورز به منابع آب شد و این آثاری که الان می بینید مثلا  نابودی منابع آب نتیجه آن باشد؟
بله. من توسعه بی رویه را تایید نمی کنم اما کارکرد تعاونی را باید در دو مرحله ببینید. یک مرحله چند سال اول بعد از انقلاب تا سال 65 که با سیاستی که دولت داشت که صادرات اساساً یک کار غلطی است، با پیمان ارزی و نرخی که برای صادرات گذاشت و عملا صادرات را غیر ممکن کرده بود، عملا نیاز به کسی داشتید که بتواند این کارها را انجام بدهد. نقش تعاونی در این مقطع ارزنده بود. اگر تعاونی نبود اصولا پسته از بین رفته بود.
 اما عملا در عرضه و تقاضا دخالت کردند ؟
بله. شرایط خاصی بود. اقتصاد شرایط عادی نداشت.
اگر از پسته حمایت نمی شد احتمالا درختهای پسته تبدیل به یک چیز دیگر می شدند. در آن دوره اقدامات تعاونی نه تنها باعث شدند که درختهای پسته از بین نروند بلکه باعث توسعه کشت پسته نیز شدند. بعدها به تدریج اشخاص جدیدی در بخش خصوصی بوجود آمدند. این نکته را هم یادآوری بکنیم که تعاونی هیچگاه انحصار کامل پسته رادر دست نداشته است. در سال های بعد از انقلاب بطور متوسط 50 درصد و فقط در یک سال70 درصد پسته توسط تعاونی صادر شده است.
آن موقع صادر کنندگان طرفدار تعاونی بودند زیرا تعاونی یک چتری بالای سر آنها بود. صادرکنندگان چون نقدی خرید می کردند می توانستند 40 تا 50 دلار کمتر از قیمت تعاونی بفروشند و سود خوبی هم ببرند.   
فکر نمی کنید اگر می خواست توسعه ای اتفاق بیفتد باید بر اساس بازار عرضه و تقاضا می بود؟
بازار اروپا به دلیل همین سیاست تعاونی توسعه پیدا کرد. اگر سیاست توسعه بازار را در اروپا بد بدانیم، سیاست تعاونی هم بد بوده است. این که بازار اروپا به این شکل درآمد تبعات کار تعاونی بود.

 این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید